ایمان به خدا؛ تنها راه رستگاری
جمعه روز مقدسى براى ما مسلمانان است؛ همانطورىکه شنبه و یکشنبه براى یهودیان و مسیحیان مقدس است. چه نیکوست که در این روز، ما با یاد تعالیم خوب و انسانساز، خود را به هدایت و کمال نزدیک کنیم. اینکه گفته مىشود: «فرهنگ ایرانیان بسیار معتبر و اصیل است»، معنایش این نیست که تمامى ایرانیان ذاتا انسانهاى بافرهنگى هستند و هر کدامشان نمونه فرهنگ کامل ایرانى و نماینده آن هستند. اگر به اینصورت بخواهیم قبول کنیم، ناگزیر باید جواب بسیارى از پارادوکسها و تناقضها را در استدلالهاى خود بیان کنیم، چیزىکه خیلى سخت است. «مردم ایران داراى فرهنگى اصیل هستند»، به این معنى هست که مردم ایران داراى ویژگیهایى هستند که توانایى داشتن فرهنگ بالا را دارند، البته ممکن است که شما بگویید که همه انسانها چنین ویژگىاى را دارند و باید به آنها فرصت داد تا شایستگىهاى حقیقى خود را نشان بدهند؛ اما من به شما خواهم گفت چیزىکه تاکنون در طول سالها در جهان اتفاق افتاده، بخوبى ثابت کرده است که ایرانیان در هر چیز قابلیت پیشرفت دارند؛ ایرانیان در کشورهاى آزاد دنیا داراى جایگاهى بسیار ارزشمند از لحاظ علمى و اعتبار کارى بالایى هستند.
مردم ایران بافرهنگ هستند؛ بدلایل زیادى، چون صدها سال قبل منشور حقوق بشر را تعریف کردند و قبل از اینکه مسیحیان رومى و یا اعراب بىفرهنگ بخواهند آنها را با چیزى آشنا کنند، خود بسیارى از آموزههاى الهى را در مکتب پیامبران گذشته آموخته بودند. مردم ایران هیچگاه «بت پرست» نبودهاند و بتپرستى اعراب از حماقت و جهالت و بهتر بگوییم از عصبیت جاهلانه اعراب بوده است که عقب افتادهترین و دور از تمدنترین جامعهها را داشتند. در حالىکه در غرب و شرق حجاز مردمى خداپرست زندگى مىکردند، این مردم متعصب و جاهل، بتهاى دستتراش خود را مىپرسیدند و به آنها سجده مىکردند. سالها قبل از آن، در همین سرزمین، حضرت ابراهیم(ع) با آن تاریخ باعظمت و پر شکوه، براى دعوت مردم به خداپرستى، آئین الهى را براى آنها به ارمغان آورد، اما این جاهلان متعصب هدایت نشدند.
خداوند در قرآن در پاسخ عدهاى از این اعراب که مىپرسند چرا خدا قرآن را به زبان عربى نازل کرد، چرا محمد که فردى مثل ما هست بعنوان رسول خود برگزیده و فرشتهاى که با انسانها متمایز باشد براى دعوت به پرستش خود برنگزیده، مىفرماید که شما مردم عرب، زبانتان عربى است، اگر خدا مىخواست بر قومى دیگر کتابى نازل کند به زبان همانها آنرا مىفرستاد و براى اینکه حجت بر شما تمام شود و بهانهاى نداشته باشید- که ما به قرآن ایمان نمىآوریم، چون به زبان ما نیست- ، آنرا چنین روشن فرستادیم. خداوند در مورد اینکه چرا فردى از میان خود آنها را براى هدایتشان فرستاده، مىفرماید که شما انسان هستید، و من براى هدایت شما فردى از میان خودتان را برگزیدم تا هدایت شوید، اگر شما از جنیان بودید، از میان آنها کسى را برمىگزیدم.
اصل «هدایت انسانها به خدا» در تعالیم پیامبران، این نیست که خداوند مردم را به راه راست بکشاند و مجبور کند که هدایت شوند. خداوند در آیات متعددى در قرآن بر لزوم هدایت یافتن انسانها و پاسخ گفتن ایشان به دعوت انبیاء، بیان و اشاره دارد. اینکه خداوند مىفرماید: «خدا اگر مىخواست، مى توانست همه انسانها را به راه راست هدایت کند.» معنایش همین است. انتخاب فردى از میان انسانها، بسیار به این منطق نزدیکتر است و تاییدى است بر اینکه تنها انسانهایى که با عقل و جان خود بدنبال دریافت حقیقت هستند، توانایى هدایت یافتن را پیدا مىکنند. اینکه ما جهنم را با چشم خود ببینیم و آنگاه هدایت شویم چیز قابل توجه و ارزشمندى نیست، اما اگر دریافتیم که جهنمى وجود دارد و براى گناهانى که مىکنیم، در آن عذاب مىکشیم، آنوقت گناه نکردن ارزشمند است و آنگاه است که معناى بهشت و پاداش حقیقتا مشخص مىشود. تعالیم اسلام را بسیار خیر و خوب خواهیم یافت، اگر بدون عصبیت و جهالت در آن تفکر کنیم.
تا اینجا دریافتیم که اصل و اساس دین اسلام و همه ادیان الهى و آموزههاى پیامبران، همه پیرامون «ایمان به خدا» است. ایمان به خدا، معنى روشنى دارد. اما همین معنى روشن بسیار عمیق است. اشتباهى که ما داریم؛ اینستکه گمان مىکنیم هر مفهوم عمیق، لزوما پیچیده است. در صورتىکه ساده و سطحى بودن معنا، در مقابل پیچیده و غامض بودن آن مطرح است و ژرف بودن و عمیق بودن، لزوما همیشه و همهجا به معنى پیچیده بودن نیست. عمیق بودن شاید بگوییم در مقابل «شکل» و «نما» قرار مىگیرد. شما یک مساله ریاضى- مهندسى و یا یک معادله دیفرانسیل را مىگویید پیچیده است؛ در صورتىکه از راههاى ساده و معمول و آسان حل نشود. البته شاید بگویید باید عمیقتر فکر کنم، اما بگذارید در مورد مسائل دیگر هم صحبت کنیم تا بهتر دریابیم که عمیق بودن مفهوم لزوما بهمعنى پیچیده بودن آن نیست. شما قبول دارید که بسیارى از احساسها میان انسانها مشترک است؛ در یک نگاه عاشقانه میان دو نفر لزوما نباید دو طرف خیلى تلاش کنند که آنرا دریابند، این نگاه عمیق و پرمعنى است، اما پیچیده نیست. نگاه پر احساس یک مادر که سواد هم شاید نداشته باشد، به پسرى که «فلج» است، این نگاه معنى دارد و عمیق است. این مفاهیم عمیق در بسیارى از لحاظات انسان را منقلب مىکند.
اما ایمان به خدا عمیق است، ایمان به خدا از جنس مفاهیمى است که همه انسانها توانایى دریافت آنرا دارند. ایمان به خدا، بر خلاف تصور مشهورى که رایج است، بهمعنى مسلمان بودن و شهادتین گفتن نیست. اگر کسى شهادتین – اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله- را گفت، البته مسلمان مىشود و اگر بر ولایت حضرت على نیز شهادت و گواهى داد – اشهد ان على ولى الله- و آرا تصدیق کرد، شیعه مىشود؛ یعنى احکام ظاهرى اسلام، مثل نماز، روزه، زکات، حج و جهاد بر او واجب مىشود و طبق قوانین اسلامى عقد مى کند و کفن و دفن او، آداب و رسوم خاص خود را دارد. اما این مسلمانى است، نه موحد بودن. در قرآن بسیارى از منافقین را خداوند به پیامبر یادآورى مىکند که با آنها کارى نداشته باشد، آنها ادعاى ایمان به خدا مىکنند، اما خداوند مىفرماید «آنها مسلمان هستند، اما مومن نیستند.»
ایمان به خدا، یعنى اینکه در قلب و جان خود خدا یکتایى که ما را آفریده و همه جهان را آفریده، بپرستیم و براى او شریک و همتایى در این ستایش و پرستش قائل نباشیم. ایمان به خدا، یعنى ما معتقد هستیم که خدا ما را آفریده و ما بنده او هستیم و هیچکس دیگرى را قابل ستایش نمىدانیم. و ایمان به خدا یعنى خدایى که مىپرستیم و یکتا مىدانیم، مالک حقیقى همه چیز بدانیم. اوست که ما را آفریده و اوست که جان ما را باز مىستاند و به سوى خودش باز مىگرداند، بنابراین باید بر طبق دستورات او عمل کنیم و کارهایى که او خواسته انجام بدهیم و اعمالى را که نهى کرده، مرتکب نشویم. خدایا! از ما راضى باش و ما را از گمراهان و کسانىکه بر آنها غضب کردهاى، قرار مده.
●از اصول و قواعد اهل سنت وجماعت در عقیده
●مراتب ادیان
●الهیات نزد مسیحیان
●ایمان و پیروزى
●اعتقادات مسیحیان
●قرائتهاى نو از قرآن بر پایه آموزشهاى عرفانى